قطعا برای مردم تمامی کشور ها ، آیین سال نو بهترین جشن و از جالب ترین لحظات سال است و همه دوست دارند تا در آن شرکت کنند و حتی سهم کوچکی داشته باشند ... بنابراین همیشه برای آن برنامه های خاصی داشته اند . در همین راستا قابل حدس است که برای مردم کشور های پیرو آیین مسیحیت ، بهترین اتفاق سال ، جشن سال نو یا «کریسمس» است که آنها را با «تولد عیسی مسیح» به استقبال سال نو می برد . اما قطعا در این زمان سال ، تمام مردم جهان به استقبال این جشن نمی روند ... به غیر از پیروان آیین های دیگر ، حتی برخی از مسیحیان هم نمی روند !. پیروان مذهب «شاهدان یهوه» از دین مسیحیت ، کسانی هستند که به معنای واقعی به جشن و کار های بیهوده (از نظر خودشان) اهمیتی نمی دهند ! ، و به همین دلیل ، جشن کریسمس و تولد و ... در زندگی این افراد کم ذوق جایی ندارند ... .
اما موضوعی که قرار است بررسی شود ، این است که مایکل جکسون چه دیدگاهی نسبت به این موضوع داشت ، زیرا در طول زندگی او ، بین دیدگاه مذهبی و دیدگاه هنری اش پارادوکس های زیادی وجود داشته و همین تناقض ، برخی از طرفداران را متعجب کرده است ... .
زمانی که جکسون قبل از انتشار هشتمین آلبوم سولوی خودش ، در اوج بود ، بیشتر به عنوان «ماه نورد» شناخته می شد ؛ اما با انتشار این آلبوم و ویدیو های آن ، اشاره هایی به «پادشاه خورشید» کرد .
«از لحاظ موضوعی ، من علاقه مند به کار با هویت مایکل جکسون به عنوان (عضوی از) یک خانواده سلطنتی بودم . او شیفته اشراف بود و به طور فعال عنوان خود «پادشاه پاپ» را پیش برد ... عکس مشهوری از مایکل در یک تخت طلایی استادانه وجود داشت که من برای الهام گرفتن (نقاشی) به آن نگاه کردم . مشابه نقاشی های ناپلئون یا لویی چهاردهم ، من می خواستم این نقاشی مانند یک پرتره یادبود از پادشاه باشد.» مارک رایدن (نقاش اثر «پادشاه پاپ» ۱۹۹۱) / ۲۰۱۸
مایکل جکسون و فردی مرکوری به عنوان نماینده گروه "Queen" ، کسانی بودند که موسیقی را دهه ۸۰ به طور قابل توجهی مدیریت می کردند !. مهم ترین وجه مشترک این دو عنصر ، تغییر پذیری کامل آنها بود ، زیرا هر دوی آنها از تغییر سبک موسیقی خود و امتحان کردن چیز های جدید ترسی نداشتند و هر دوی شان در طول کریر موسیقی خود بار ها سبک ها و انواع مختلف موسیقی را امتحان کرده بودند ، و همین موضوع باعث شد تا هم «مایکل جکسون» و «گروه کوئین» هنوز که هنوزه طرفداران زیادی داشته باشند و همچنان محتوای آنها در بین پرفروش ترین ها قرار داشته باشد .
بدون شک همکاری رهبر جذاب ترین گروه راک یعنی «Queen» و کسی که در روند تبدیل شدن به پادشاه پاپ بود یعنی «مایکل جکسون» ؛ جذاب ترین دوئت های تاریخ را رقم می زد. و این اتفاق هم افتاد !.
اما تنها از وجود سه تا از آن دوئت های جادویی اطلاعاتی در دسترس است ... . حتی در زمانی ، برخی شایعاتی را ایجاد کرده بودند که آن دو یک آلبوم کامل را با هم ضبط کرده اند که به بیرون درز نکرده است ! زیرا میتوانست جهان موسیقی رابه خاک و خون بکشد !.
قطعا زمانی که «بنیاد بین المللی مایکل جکسون» تمام قوایش را جمع کرد تا خودش را از فاجعه آلبوم قبلی ، یعنی "Michael" سال ۲۰۱۰ نجات دهد ، سعی کرد تا این رسم شکل گرفته و اما اجباری توسط خود مایکل را ادامه دهد ؛ و واقعا به بهترین شکل ممکن ادامه داد . اما زمانی که اندکی طرفداران از تب و تاب انتشار این مجموعه سالگرد ارزشمند خارج شدند ، متوجه شدند این مجموعه تا این حد هم ارزشمند نیست !...
مایکل جکسون در کاور هشتمین آلبوم استودیویی خود ، نمایی کلی از تاریکی و روشنایی ، مرگ و زندگی ، و متضاد های روز و شب را به طرفداران موشکاف خود نشان داد . او به طور خوبی متوجه وجه تمایز این دو عنصر تاریکی و روشنایی شده بود ، زیرا هر عنصر را در یک فیلم کوتاه به تصویر کشید ؛ حتی در ترک هایش هم این دو تضاد را به خوبی نشان داد ، در یکی از زیبایی های دنیا صحبت می کرد ، و در دیگری از مشکلات بی پایان ...
(نقاشی «پادشاه پاپ» اثر اکریلیک مارک رایدن روی چوب ۸۲ در ۷۴ اینچ ، که در گالری «پل کاسمین» نیویورک نگه داری می شود.)
«مایکل جکسون» یک پل ارتباطی مستحکم بین دو مسئله «مد» و «موسیقی» در دهه ۸۰ و ۹۰ بود . به طور کلی خوانندگان تمام ادوار به خاطر درآمد های زیادشان همیشه لباس های فاخر و گران قیمتی می پوشند ، اما جکسون با هزینه های بسیار زیاد و خیاط های شخصی زیاد ، خودش را در این زمینه پیشگام کرده بود .
اما بحث این مطلب به لباس های او مربوط نمی شود ، بلکه به عنصر مهم دیگری از استایل او مربوط می شود ...
شاید اگر بخواهیم به طور میانگین صحبت کنیم ، جکسون هر ۵ سال یک بار مدل موهای خود را عوض می کرد و با ظاهری جدید ، مطابق ارا های مختلف و موضوعات دیگر در مجامع عمومی ظاهر می شد . اما مسئله مهم دیگری که غیر از بررسی و تعریف و تمجید از موهای او وجود دارد ، این است که منتقدان جکسون و بعضی طرفدار های او ، به این مسئله فکر می کنند که او چگونه می توانست چنین موهای سالمی داشته باشد ... جکسون در طی سالیان پایانی عمرش با مشکلات پوستی زیادی دست و پنجه نرم می کرد ، و همین قطعات پازل ، حقایق نسبتا ناراحت کننده ای برای طرفداران جکسون هستند ...
مایکل جکسون در ۲۰۰۹ جهان را ترک کرد ، و هوادارنش را با بدترین آزمون های طرفداری تنها گذاشت. از تشخیص آهنگ های فیک ، تا تحمل کردن ریمیکس های یادبود غیرقابل تحمل ، ابراز پشیمانی کسانی که به او خیانت کرده بودند و خیلی اتفاقات بیشتر ...
اما در این میان قرار داد بنیاد جکسون به هدایت جان برانکا و جان مک کلین و همکاری فرانک کاسیو ، با شرکت سونی چیز ترسناکی بود که هیچ کدام از طرفداران جکسون را خوشحال نمی کرد . این قرار داد شامل ۷ آلبوم برای مدت ۱۰ سال بود!. اما پس از مرگ جکسون اتفاقاتی افتاد که باعث هرچه کم رنگ تر شدن برخی حوادث مهم شد . همین اتفاقات تحت الشعاع قرار گرفته باعث شدند تا دیدگاه غلطی نسبت به آثار پس از مرگ جکسون ایجاد شود ، بنابراین برای بسیاری از طرفداران ، تشخیص این موضوع سخت است که آیا واقعا «Xscape» یک موفقیت بود یا یک شکست بزرگ ؟.
در اینکه جکسون به نوعی شور خصلت کمال گرایی را در آورده بوده است شکی نیست ، اگر اینطور نبود ، او تصمیم نمی گرفت تا بعد از تکمیل آلبوم «تریلر» آن را دوباره از اول تنظیم کند . یعنی جکسون از پرفروش ترین آلبوم تاریخ که در دستان خودش بود هم رضایت کامل را نداشت . بنابراین او به شدت به دنبال بهترین چیز ها بود ، اما اگر از جنبه وسواس گونه کمی دور شویم ، متوجه می شویم جکسون تمام ترک های این آلبوم را با اختیار خودش مخفی کرده بوده است ، و ظاهرا دنبال این نبوده که آنها را منتشر کند ، و اکنون کار کردن گروهی جدید از تنظیم کننده ها روی این ترک ها ، نمی تواند آن «لحظه طلایی» متعلق به خود جکسون را رقم بزند .
اهمیتی ندارد موافق انتشار ترک های منتشر نشده جکسون باشید یا خیر ، اما حتی دمو های دیسک دوم نسخه ویژه این آلبوم نشان می دهند که حتی ترک های ناقص جکسون هم می توانند به اندازه ترک های کامل او هیجان انگیز باشند ، اما هدف این مطلب ، بررسی آثار جکسون نیست ، بلکه بررسی اختصاصی کلیت آن است ، به طور حتم تاکنون مطالبی را در تمجید این آلبوم و برشمردن موفقیت های آن خوانده اید ، اما اکنون قرار است تا وجه دیگری از آن را بررسی کنیم ... پس بهتر است استثناً از موسیقی فاصله بگیریم و به حواشی بپردازیم !.
بهتر است داستان را از پیش زمینه شروع کنیم ...
وقتی که پس از انتشار آلبوم «Michael» در ۲۰۱۰ ، سونی تلاش می کرد تا دوباره دل هواداران جکسون را به دست بیاورد ، تصمیم گرفت تا کاری که جکسون خیلی هم موافق آن نبود را انجام دهد . از آنجایی که اکنون به لطف خانواده جکسون ، و به قول لاتویا جکسون ، یک هارد یک ترابایتی و هزاران نوار کاست از آثار منتشر نشده جکسون در دست این شرکت بود ، سونی مجبور بود تا به هر نحوی طرفداران جکسون را مشتاق نگه دارد ، وگرنه آلبوم های نه چندان جدید خریدار زیادی نخواهند داشت . با اینکه سونی تجربه مشابهی داشت و در ۲۰۰۱ با انتشار مجدد دیسکوگرافی مدرن جکسون تنها با یک دفترچه جدید !!! توانست سود خوبی به دست بیاورد ، نشان می داد که طرفداران جکسون هر محصولی از هنرمند خود را نشناخته خریداری خواهند کرد .
این موضوع اما پس از مرگ جکسون داغ تر شده بود . دهه اول قرن ۲۱ بی شک بدترین دهه زندگی جکسون بود . زیرا از همان سال اول دهه تا آخرین سال ، با اینکه جکسون در قید حیات بود ، اما بسیاری از آثار او در اینترنت پخش شد و حتی صفحه های تقلبی در حراجی های خصوصی به اسم او فروخته می شدند . گل سرسبد آنها صفحه "Unfinalised" و آلبوم "Bible" بودند . زمانی که ترک «Mamacita» به اسم همکاری دوباره جکسون و کارلوس سانتانا منتشر شد ، خود جکسون و سانتانا که از این ترک خبر نداشتند انگشت بر دهان مانده بودند !.
این موضوع چیزی غیر از کم کاری سونی را نشان نمی داد . اما مرگ جکسون و همکاری دوباره با بنیاد ، باعث شده بود تا بازار جدیدی برای این دو شرکت عظیم ایجاد شود .